ابن قتیبة الدینوری (1)نیرنگ سیاسی ابوبکر و عمر و خنثی شدن آن به وسیلهی رفتار حکیمانهی صدیقهی کبری (سلام الله علیها) را چنین شرح میدهد:پس از چندی که گذشته بود، عمر به ابوبکر گفت: بیا با هم پیش فاطمه برویم، چرا که ما او را به غضب آوردیم. پس با هم به در خانه فاطمه (سلام الله علیها) رفته و از آن بزرگوار اجازهی ورود خواستند. فاطمه (سلام الله علیها) به آنها اجازه نداد.میدانستند علی امیر مؤمنان (صلوات الله علیه) بزرگ مرد ارزشهای الهی و کانون جوانمردی است کسی به او متوسل شود، ناامید برنمیگردد.ناچار شدند از آن حضرت درخواست نمایند اجازه بگیرد. با وساطت آن حضرت بانوی عالمیان اجازه داد(2)؛ پس همین که آن دو نزد فاطمه (علیها السلام) نشستند؛ آن حضرت روی خود را به دیوار برگرداند. آن دو به فاطمه (سلام الله علیها) سلام کردند؛ جواب سلام شان را نداد. سپس ابوبکر گفت: «ای حبیبهی رسول خدا خویشاوندی رسول خدا را نسبت به خویشاوندی خود دوستتر میدارم و تو را از دخترم عایشه دوستتر میدارم و دوست داشتم به جای پدرت من بمیرم و بعد از او نمانم. آیا تصور میکنی در حالی که تو را میشناسم و فضیلت و شرافت تو معرفت داشتم ترا از حق خودت و میراثت از رسول خدا منع کردم؟ اما من از پدرت رسول خدا صلی الله علیه (وآله) شنیدم که میگفت: «لانورّث ما ترکناه صدقة» (ما ارث نمیگذاریم، آنچه میماند صدقه است).
چون بانوی زنان عالمیان کذب و افتراء را از مدعی خلافت شنیده و در مسجد پدرش روشنگری کرده بود، نیاز به تکرار پاسخ نداشت. در این خصوص حجت تمام بود چرب زبانی و نیرنگ سیاسی ابوبکر را از منظر دیگر خنثی و بایکوت نمود.فرمود: اگر حدیثی از رسول خدا بیاد شما بیاورم قبول میکنید؟ عمر و ابوبکر گفتند: آری. پس فاطمه (علیها السلام) گفت: آیا از رسول خدا شنیدید که میگفت: «رضا فاطمة من رضای وسخط فاطمه من سخطی؛ ومن أرضی فاطمة فقد أرضانی؛ ومن أسخط فاطمة فقد أسخطنی» (رضایت فاطمه رضایت من و غضب فاطمه غضب من است؛ پس هرکس فاطمه دختر مرا دوست بدارد همانا مرا دوست داشته و هرکس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است ؛ و هر کس فاطمه را به غضب درآورد همانا مرا به غضب درآورده است؟) عمر و ابوبکر هر دو گفتند: آری شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه (و آله) گفت. فاطمه (سلام الله علیها) گفت: پس همانا من خداوند و ملائکه را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به غضب درآوردید و مرا راضی نکردید و هر گاه پیامبر را ملاقات نمایم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد.ابوبکر خواست با نیرنگی دیگر که خواست از عاطفه و رقت قلبی استفاده کند. شروع به گریه و زاری کرد بلافاصله بانوی عامیان این توطئه را در نطفه خفه نمود) وگفت بخدا قسم تو را ابوبکر در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد.(3)
قابل توجه دوستان اهل سنتي که ميگويند روابط خلفا با يگانه دخت رسول الله خوب بوده است!
پي نوشت:
(1)در مورد انتساب الامامة و السیاسة به ابومحمد عبد الله بن قیبة الدینوری (متوفی276) مراجعه شود به تعلیقه ابنالکردی به سنن الکبری للبیهقی و العواصم من القواصم ابن عربی: 248؛ میزان الاعتدال ذهبی2: 503؛ تطهیر الجنان واللسان ابن حجر هیتمی: 72
(2)ر بعضی نقلها آمده است: علی (علیه السلام) گفت: من ضامن شدم اجازه بگیرم. فاطمه (علیها السلام) گفت اگر ضمانت کردهای؛ خانه خانهی تو است و زنان پیرو مرداناند، هرگز با تو مخالفت نخواهم کرد؛ به هر که دوست داری، اجازه بده (الهجوم الی بیت فاطمه : 134)
(3)الامامة والسیاسة1: 13و14